این مسئله را بهخصوص در برجسازی و ساختوسازهای بیرویهای که در چندسال اخیر به حالت انفجاری روبهرشد بوده است، میبینید. اولین چیزی که حریم شهری مثل تهران را نقض میکند استثناهایی است که تبدیل به قاعده شدهاند. برای مثال پیادهرو که محل عبور عابران است از مردم گرفته شده است و اگر بخواهیم یک ساعت پیادهروی کنیم مدام مجبوریم وسط خیابان بیاییم که آنهم یا بسته شده، یا کنده شده، یا شیب دارد و در آن اتومبیل پارک شده است. در حریم خیابان هم این مسائل وجود دارد. مثلاً ناگهان مواجه میشوید با ساختن اتوبان یا بنایی در معبری باریک و جرثقیلی غولپیکر که نهتنها پیادهرو بلکه تمام خیابان را سد کرده است این اتفاق مجوزی است که وارد خیابان عبورممنوع و یکطرفه شوید درحالی که در این حالت دارید مزاحم حریم روبهرو میشوید.
در این جامعه چیزی که باید بدون بازده اقتصادی فوری و کوتاهمدت در اختیار عموم باشد، یعنی تمام فضاهایی که بههیچوجه نباید به نفع کالای خصوصی مصادره شود، مصادره میشود. پیادهرو که بنا بوده برای سالمندان و بچهها مناسب باشد دیگر کارکرد حقیقی خود را ندارد. پیادهرو را به نفع کاربریهای گرانتر یعنی مستغلات تجاری و مسکونی میفروشیم و واگذار میکنیم. کالاییشدن، حریمهای عمومی را که قرار بوده متعلق به مردم شهر باشد به نفع مستغلات مصادره کرده است. مثال دیگر پارکهاست. بیشترین وظیفه پارکها این است که محیطزیست را حفظ و رعایت کنند بنابراین کاربری تجاری در آنها پیشبینی نشده است ولی ما مدام با تغییر کاربری تجاری در همین فضای پارکها و بوستانها مواجهیم. حتا بخشی از پارک کوچکی مثل پارک زعفرانیه با ساختهشدن بناهایی که به دفاتر مختلف تجاری اجاره داده شده مصادره شده است و محوطهاش هم به پارکینگ اتومبیلهای این دفاتر اختصاص داده میشود. در مکانی مثل مرکز خرید پالادیوم در میدان الف ولنجک، پارکینگ نتوانسته پاسخگوی اتومبیلها باشد و آن محله را با ترافیک مواجه کرده است.
ارگ تجاری که اول زعفرانیه ساخته شده مدتها پیادهرو را در تصرف خود درآورده و آن را تغییر شکل داده است. تبدیل به پیادهرویی شده که یک فرد نابینا یا سالمند یا مادری که کالسکه دارد و یا چمدانی حمل میکند یا زنی که زنبیل خرید دارد مجبور است از پله یا سطح شیبدار که در زمستان و باران هم خطرناک است عبور کند. اینها مصادیق حمله به حریم عابر پیاده است. هر چیزی در صورتی که جریمه آن پرداخت شود بهخصوص در شهرستانها انجامپذیر است. دقت کنید که کالاییشدن حتا در مورد آثار باستانی و ثبت شدهمان هم ادامه دارد. قسمت اعظم آنچه جزو آثار باستانی است امروز به رستوران اختصاص داده شده و فضای سبز و سنتیشان به نفع رستورانی که پیتزا میفروشد تخریب میشود.
ما مدام با تغییر هویت و چهره شهر مواجهیم و آن هم نه تغییری که در مسیر آرامش شهروندان باشد. ما مدام با اجاره و فروش فضاهای عمومی و کالایی، نگاهکردن به آنها و واگذار کردن به بخش خصوصی با عوایدی که گاهی حسابوکتاب هم ندارد مواجهیم. ما در جامعهمان از ساختوسازها بهعنوان سرمایه برای اشخاص خصوصی استفاده میکنیم و برای همین با وجودی که این همه بیخانه داریم و اجارهها بالاست، تعداد مسکن بیشتر از ساکنان تهران است. چون همهچیز به نفع مستغلات مصرف میشود. ما مدام به کالاییشدن خصوصی شهر فکر میکنیم.
*عضو انجمن جامعهشناسی ایران
نظر شما